متولد سال نهنگ
- متولد سال نهنگ
مشهد-ایرنا-«برای چی لباس پوشیدی؟ آدم کور را چه به عروسی رفتن؟! » شنیدن جمله یکی از اعضای خانواده، انگار که غم های عالَم را روی دل سکینه آوار کرد؛ دختری افغانستانی و ساکن مشهد که تقدیر تا به اینجا، تمام اتفاقات مهم زندگی او را در سال نهنگ رقم زده است.
«برای چی لباس پوشیدی؟ آدم کور را چه به عروسی رفتن؟! » شنیدن جمله یکی از اعضای خانواده، انگار که غم های عالَم را روی دل سکینه آوار کرد؛ دختری افغانستانی و ساکن مشهد که تقدیر تا به اینجا، تمام اتفاقات مهم زندگی او را در سال نهنگ رقم زده است.
از تولد او در سال نهنگ که بگذریم، فصل جدید زندگی اش نیز در سال نهنگ رقم خورد. وقتی که در دوازده سالگی با یک تشنج، بینایی اش را از دست داد و به دنیایی تاریک قدم گذاشت. گوشه گیری و افسردگی، مهمان های ناخوانده ای بودند که همزمان با نابینایی به زندگی اش وارد شدند. نامهربانی خانواده و کنایه های ناخواسته شان هم رنج مضاعف شده بود. مدت ها بعد، آشنایی با « استاد جعفری» به روزمَرگی های سکینه رنگ زندگی پاشید؛ مددکاری ویلچرنشین که کم توان های محله گلشهر خیلی خوب او را می شناسند. سکینه راه رفتن با عصای سفید، الفبای خط بریل و قلاب بافی را در کلاس های او یاد گرفت.
دوباره سال نهنگ آمد و باید اتفاقی تازه در زندگی سکینه رقم می خورد.
محمد پسر همسایه که از سلامتی کامل برخوردار است، تا به حال پنج بار با سماجت سکینه را از پدرش خواستگاری کرده بود. او در بار ششم توانست صداقتش را به سکینه و خانواده اش ثابت کند و بله را از آنها بگیرد.
سکینه میگوید از وقتی سوی چشم هایش رفته، خدا را بیشتر و بهتر حس می کند. کلام خدا را میخواند، آنقدر زیاد که خط بریل قرآنش صاف میشود. او چند وقتی است که بافتن قرآن با قلاب و منجوق را شروع کرده است. بماند که همسر کارگرش از تهیه هزینه نخ آن هم ناتوان است.
آنچه خواندید و آنچه خواهید دید،نه نگاه قهرمانانه به زندگی یک معلول
بلکه صرفا تلاش برای نشان دادن برشی از زندگی یک روشندل است که از دنیا و از آدم هایش توقعی ندارد.